یک بار زندگی انصاف نیست

ساخت وبلاگ

نه! اینطوری نمیشد. باید یک بار دیگر هم زندگی می کردم. یک  بار دیگری که اتفاقا بازهم خبرنگار میشدم اما این بار نه در روزنامه شهروند، نه در کشور خودم، نه در جایی که همه زندگی ام را گذاشته ام پایش.  در زندگی دومم باید حتما خبرنگار بهتری می شدم. میرفتم به کشورهای دیگر. حتی همان هایی که راه برگشتی برایم نمیگذاشتند. میزدم به دل کشورهای مختلف. شهرتم جهانی میشد. می رفتم بی بی سی، علیه ایران نمینوشتم اما دنیایم را بزرگتر می کردم. میرفتم کشورهای بهتر برای ادامه تحصیل. برای اینکه آدمی شوم با دانش بیشتر، با انگیزه های قوی تر. نه!باید یک بار دیگرزندگی می کردم. با همین شرایط. در همین کشور. اما مسیرم را طور دیگری میچیدم. مثلا اینکه کمتر می ترسیدم. در همین خانواده کمتر وابسته میشدم به آدمهای دور و برم. بی وطن تر زندگی می کردم و نمیترسیدم از اینکه هر سال با آدمهای یک شهر، یک کشور، یک نژاد و یک مذهب دیگر زندگی کنم. نه! اینطوری نمیشود. یک بار زندگی کم است. یک بار دیگر هم باید باشد برای داشتن یک زندگی هیجان انگیز، یک زندگی غیر معمول، یک زیست متفاوت. از آنهایی که هر لحظه اش زندگی است. از آن مدل هایی که هیچ کدام از لحظه هایش شبیه هم نیست. انصاف نیست که زندگی به همین یکبار ختم شود. باید این زندگی بماند برای عطر بهار نارج و چُرت های تابستانه و لم دادن در آغوش مادر، یک بار هم باشد برای زدن به دلِ دنیا و هم سفره شدن با سیاه و سفید پوست و همسایگی با هفتاد و دو ملت.

من کنعان توام، به من بازگرد...
ما را در سایت من کنعان توام، به من بازگرد دنبال می کنید

برچسب : تنها یک بار زندگی می کنیم,ما فقط یکبار زندگی میکنیم,فقط یک بار زندگی میکنیم,زندگی یک بار است, نویسنده : booyekaja بازدید : 43 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 9:47