من کنعان توام، به من بازگرد

متن مرتبط با «تو بگو چیکار کنم» در سایت من کنعان توام، به من بازگرد نوشته شده است

حکم از آنِ توست

  • همه چیز شبیه روز بعد از مستی بود.تلخ، کشدار، با دردی که اشتباهی به جای افتادن توی سرم، به قلبم زده بود... من هیچ وقت توی زندگی ام لبی تر نکرده  بودم اما میدانستم آدمهای سرخوشِ مست، فردای عیش و خوشی چه روز بدی را از سر میگذرانند. حالا همه چیز شبیه روز بعد از مستی بود و من با دردی که توی قلبم افتاده بود سعی میکردم به بخشهای خوب ماجرا فکر کنم و واقعیت تلخ و کشدار امروز را از یادم ببرم. واقعیت این بود که من و تو دیر بهم رسیدیم. اشتباه بود که توی 29 سالگی عاشقت باشم. تو را انگار خدا افریده بود برای عشقهای دوره نوجوانی. مثلا برای وقتی که کله ام باد داشت و مثل حالا این همه منطق دور قلب و عروقم را نگرفته بود...تو جان میدادی برای عاشقی کردنِ روزهای هیفده سالگی...برای قرارهای یواشکی، برای اینکه بی هوا دستم را بگیری و من انگار که هولم داده باشند طرف کوره آتش گُر بگیرم و دستم را از توی دستت بیرون نکشم. تو باید دوازده سال پیش سرراه من قرار میگرفتی. با همین قد و قواره، با همین آرامش. دستم را میگرفتی میبردی بام تهران. اما مثلا به جای رانندگی؛ دربست میگرفتی. چرا؟چون هیفده ساله بودیم و گواهینامه نداشتی,حکم از آن توست ...ادامه مطلب

  • تو بگو چه کنم؟

  • تکلیفم با خودم معلوم نیست. میروم کلاس خطاطی و از شب  قبل به این فکر میکنم کاش می آمد دم انجمن خوشنویسان منتظرم میماند که وقتی از ماشین پیاده میشوم ببینمش. کاش می آمد و می گفت دلتنگم بوده و راه و نشانی به جز اینجا به ذهنش نرسیده که به انتظارم بنشیند. شب قبل از کلاس خطاطی به همه اینها فکر میکنم و با خودم مرور میکنم اگر من را بلد بود باید این کار را بکند. جواب رد داده ام به پیشنهادش و در ادامه هم گفته ام قضیه نباید کش پیدا کند اما نمیدانم چرا با همه این حرفها منتظرم. منتظر یک اتفاق خوب که ثابت کند دوست داشتنش به این راحتی ها تمام نمیشود. به باغ خوشنویسان که میر,تو بگو چه کنم,شعر تو بگو من چه کنم,خدایا تو بگو چه کنم,تو بگو من چه کنم,تو بگو چیکار کنم,خدایا تو بگو چه کار کنم,خدایا تو بگو من چه کنم,خسته و تنها تو بگو چه کنم,آهنگ تو بگو چه کنم حمیرا ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها